دلایل خوب برای تصمیمات بد

دلایل خوب برای تصمیمات بد

((دیر یا زود فرقی نمیکنه، باید صورتحساب انتخاب هات رو پرداخت کنی)).

 

هر انتخابی که در زندگی می کنید، یک معامله است. هر چیزی که می گویید، هر رفتاری را که انجام می دهید یا هر چیزی را که دنبال می کنید، یک هزینه و یک فایده برایتان دارد.  

هزینه ها و فواید میتوانند فوری خود را به شما نشان دهند و یا پس از گذشت زمانی طولانی خود را به شما نشان دهند، بطور مثال، فایده ی خوردن فست فود،  لذت (فایده ی فوری) است، اما هزینه ی خوردن  آن (مریضی ومغز ناسالم) در آینده ای دور خود را به شما نشان خواهد شد.

 

هزینه و سود چیست؟

 هزینه و سود میتواند به هر صورت جسمی یا روانی باشد. اما نکته ی مهم این است که فارغ از کمیت و زمان آشکار شدن، همیشه برای هر کاری که در زندگیتان انجام می  دهید یک معامله و بده و بستان وجود دارد.

 

mailما دوست داریم باور کنیم که می‌توانیم یک زندگی فقط با لذت و بدون درد، زندگی فقط با موفقیت و بدون شکست و یا زندگی فقط با تایید شدن  و بدون طرد شدن را پیدا کنیم. اما این انتظار یک سراب و توهم است. سود و زیان همیشه در کنار هم هستند. یک مثال ساده از آن شام خوردن در یک رستوران معروف است. اگر یک پیتزا را انتخاب کنید، شانس خوردن همبرگر لذیذ رستوران را از دست می دهید و اگر هر دو را بخورید، شانس خوردن کیک جدید محبوب رستوران را از دست میدهد و اگر هر سه را با هم بخورید، احتمالا احساس خواب راحت در آن شب را از دست خواهید داد.

 

برای اینکه بتوانید انتخابی مناسب با هزینه کم و سود زیاد داشته باشید به مهارت تصمیم گیری نیاز دارید. 

 

enlightenedثبت نام وبینار  توانمند سازی در تصمیم گیری تایم کوچ

 

تصمیم گیری، یعنی انتخاب کنید، در هر لحظه برای به دست آوردن چه چیزی حاضرید از گزینه های دیگر صرف نظر کنید؟

شاید متوجه نباشید اما در تمام تصمیمات و در تمام موقعیت ها، این سوالات در ذهن شما نقش می بندد:

 

  • همین الان، چه چیزی، ارزش رها کردن برای به دست آورد چیز دیگری را دارد؟
  • بهترین انتخاب  میان گزینه های موجود چیست؟

 

اگر همه چیز یک بده و بستان باشد، پس یک زندگی خوب حاصل تصمیمات خوب (یعنی، انتخاب گزینه ای با  سود زیاد و هزینه ی کم) است. این حرف در ظاهر ساده است اما در عمل، سخت و پیچیده است.

 

چرا تصمیم گیری درست و یافتن گزینه با سود زیاد و هزینه ی کم سخت است؟

چون  انسان ها در ارزیابی هزینه ها (آنچه از دست می دهند) و سود (آنچه از تصمیمات خود به دست می آورند)، دائما اشتباه می کنند! تصمیم گیری امری پیچیده است و نیاز به یادگیری و تمرین دارد. به همین دلیل در این مقاله که اولین قسمت از سری مقالات تصمیم گیریست به توضیح چرایی تصمیم گیری های بد  و روش ها بهبود آن می پردازیم.  

 

 

یک تصمیم خوب چیست؟

فرض کنید که  من به شما پیشنهاد میدهم، با یک سکه شیر یا خط بیندازیم، اگر سکه خط افتاد، شما یک وعده ناهار من رو مهمون کنین و اگر سکه شیر افتاد من تا یک ماه برای شما ناهار می خرم، در این شرایط شما چه انتخابی میکنین؟

مطمئنا این پیشنهاد رو قبول میکنین، چون میزان سود  شما از پیروزی در این بازی (با احتمال برد و باخت 50-50) ، خیلی بیشتر از میزان هزینه ی باختنتون هست.

 

 enlightenedیک تصمیم خوب ،به معنی هزینه کردن  ریسک کوچک در مقابل به دست آوردن فرصت با سود زیاد هست.

 

برخی تصمیمات خوب عبارتند از:

برقراری ارتباط با شخصی که به نظرتان جالب یا خوب است، پرسیدن یک سوال خوب با وجود احساس خجالت در جمع، صرف 10 دقیقه مدیتیشن روزانه، پر کردن درخواست های شغلی برای موقعیت هایی که بعید می دانید به دست آورید، شروع یک مکالمه دشوار و غیره.

 

enlightenedیک تصمیم بد نیز به معنی هزینه کردن ریسک  زیاد برای کسب فرصتی با سود کوچک و کم ارزش است.

 

برخی از تصمیمات بد عبارتند از:

یکجا نشیی و عدم تحرک، رانندگی ناامن، دروغ گفتن و تظاهر، خواب ناسالم، دعوا و پرخاشگری در مذکرات، نه نگفتن به دیگران و غیره.

 

تا این قسمت از مقاله، با مثال هایی از تصمیمات خوب و بد آشنا شدیم، اما، بهتر است این واقعیت را قبول کنیم که بیشتر تصمیم گیری ها در زندگی به آسانی مثال های قبل، قابل تفکیک به تصمیم خوب یا تصمیم بد نیستند. بلکه، اکثر آنها گیج کننده و پیچیده هستند. همچنین یک تصمیم میتواند برای یک فرد خوب و برای فردی دیگر افتضاح باشد (چون سود و هزینه برای افراد مختلف متفاوت تعریف می شود).

 

enlightenedوبینار توانمند سازی در تصمیم گیری تایم کوچ

 

پس چگونه میتوان، هزینه و سود را برای خود تعیین کرد و تصمیمات درستی گرفت؟

جواب این سوال، بستگی به ارزش های شما دارد.

  • آیا خواندن برای کنکور، ارزش دارد که یک سال زندگی اجتماعی خود را رها کنید؟
  • آیا مهاجرت ارزش تحمل غربت را دارد؟
  • آیا استعفا دادن و شروع کار جدید، ارزش ریسک کردن دارد؟

 

 شما باید بدانید که چه چیزی برایتان مهم است تا قادر باشید تصمیمات خوبی اتخاذ کنید. یک تصمیم خوب برای شما میتواند برای فردی دیگر یک تصمیم وحشتناک باشد و بالعکس،(پس هنگام تصمیم گیری از دیگران الگوبرداری نکنید).

 

در واقع، این ارزش های درونی شماست که تعیین می کند، چگونه گزینه های پیش رویتان را هنگام تصمیم گیری ارزیابی کنید. ارزش های شما، معیارهایی هستند که اندازه ی کوچکی / بزرگی هزینه و سود گزینه ها را در تصمیم گیری برایتان تعیین می کنند. به همین دلیل برای یک نفر، مهاجرت بهترین تصمیم و برای فردی دیگر ماندن در کنار خانواده بهترین تصمیم است.

اگر ندانید چه معیارهایی دارید، نمیتوانید بفهمید که چه چیزی برای شما خوب است و چه چیزی مناسبتان نیست و به همین دلیل تصمیمات بد می گیرید.

 

enlightenedندانستن ارزش های درونی، یک مشکل متداول در افرادیست که از بلاتکلیفی رنج می برند.

 آنها نمی دانند به چه چیزی اهمیت می دهند یا  چه چیزی برایشان مهم است. به همین دلیل چیزی که بابت آن متعهد باشند، ندارند و در انتخاب گزینه ی مهم شکست می خورند. پس، ارزش های خود را کشف کنید تا  هزینه ها و سود های اقدامات خود را بهتر درک کنید و تصمیم گیری درست را برای خود آسان تر کنید.

 

2- مسئله ی دیگر، تمایل به تصمیم گیری بد است:

گاهی اوقات، شما تصمیم درست را می دانید اما با وجود این، بازهم  تصمیم  غلط را ادامه می دهید. علت این کار، این است که گرفتن تصمیمات بد، راحت  است، در حالی که  پایبندی به تصمیمات خوب سخت است.

mailمثل انتخاب یکجا نشینی به جای ورزش یا ادامه دادن یک رابطه ی سمی به جای تمام کردن آن.

 

چرا با وجود دانستن تصمیم خوب، باز هم به تصمیم بد ادامه می دهیم؟

چون انسان‌ها ذاتاً در ارزیابی عینی خطرات و پاداش‌ها بد هستند.نحوه ی عملکرد مغز انسان ها ویژگی هایی دارد که باعث تصمیم های اشتباه میشود (مانند سوگیری های شناختی و غیره).

این ویژگی های مغز، دائمی هستند و نمی توانید آن ها را به طور کامل حذف کنید، اما میتوانید آن ها را از طریق آگاهی و شناخت مدیریت کنید تا به سمت تصمیمات درست گام بردارید. (به بیان دیگر میتوانید مدیر مغز خود باشید نه برده ی آن)، این ویژگی ها تنوع و گستردگی زیادی دارند که بطور خلاصه، در این مقاله، آن ها را به سه دسته تقسیم می‌کنیم.

1- تاثیر احساسات

2- درک ضعیف از زمان

3- تاثیر موقعیت اجتماعی

 

1. احساسات شما تصمیم گیریتان را منحرف می کند.

قطعا همه ما تصمیماتی گرفته ایم که بعدا بابت آن ها پشیمان شده ایم.

به برخی از تصمیماتی که بابت گرفتنشان پشیمان شده اید فکر کنید، مثل خرید های هیجانی، یا دعوای شدیدی که به دلیل عصبانیت با دوست/ خانواده تان کرده اید و بعد حسابی پشیمان شده اید، یا وقتی از پر کردن فرم استخدامی در یک شرکت عالی که آرزویش را داشتید، به دلیل اضطرابتان اجتناب کرده اید و سپس همکلاسیتان که همیشه نمراتی کمتر از شما داشت را در همان موقعیت شغلی مشاهده کرده اید و حسابی عصبانی و پشیمان شده اید و غیره.

 

enlightenedاحساسات میتواند باعث دور شدن شما از واقعیت شود و نگاه شما را به دنیا برعکس کند. یعنی تصمیمات خوب را  در لحظه، برایتان بد جلوه دهد و تصمیمات بد را به صورت درست نشان دهد.

 

به همین دلیل میتوان گفت که شما دو مغز دارید، یک مغز خردمند و یک مغز هیجانی.

 مغز خردمند  سطح بالای خرد و هوشمندی را دارد ولی مغز هیجانی  به دنبال لذت ها و امیال  فوری هست.

 

مغز خردمند

مغز هیجانی

خردمند – متفکر- صبور - هوشمند

امیال - خواسته های فوری - هوس ها

 

 

متأسفانه، مغز هیجانی قوی تر از مغز خردمند است و تمایل دارد که  مغز خردمند را  وادار به تسلیم و تبیعت کند.

 

مثال: جنگ درون ذهن بخاطر مکالمه با یک فرد موفق

مغز خردمند به شما میگوید که: ((بهتره با این فرد صحبت کنیم، چون فرصت عالی کاری رو میتونه برامون ایجاد کنه.)).

اما مغز هیجانی  با فریاد زدن درون سرتان به شما می گوید که: (( نگران و شرمنده باش، چون تو خیلی آدم  به درد نخوری هستی و  اگر با او صحبت کنی، حتما مسخره و تحقیر میشی! )).

در نهایت جنگی درون ذهنتان شکل میگیرد که انگار چند نفر باهم مشاجره میکنند، مغز هیجانی این صحبت های آزار دهنده را آنقدر درون سرتان تکرار میکند تا مغز خردمد شما در نهایت تسلیم شود و میگوید: ((حق با تو هست حتما منو رد میکنن و تحقیرم میکنن، بهتره بیخیال بشیم))!

در این مثال، مانند مثال شیر یا خط انداختن، ریسک  هزینه ی صحبت کردن کم و سود فرصت احتمالی بسیار بالاست و مشخصا صحبت کردن تصمیم درستی بوده است، درحالی که شما به دلیل عواطفتان تصمیم بد (اجتناب از صحبت کردن) را به عنوان تصمیم درست انتخاب کرده اید.

 

 چگونه میتوان با مدیریت عواطف به رفتار موثر و متعادل دست یافت؟

 

enlightenedوبینار توانمند سازی در تصمیم گیری تایم کوچ

 

قدم اول: خود آگاهی و شناخت احساسات

 اولین قدم برای مدیریت مغز هیجانی، خودآگاهی و دیدن و شناختن احساسات در لحظه است.  بسیاری از مردم  تا مدت ها بعد از گذشت از یک واقعه، باز هم متوجه نمیشوند که در حقیقت چه احساسی داشته اند؟  مثلا، غمگین بوده اند یا مضطرب؟ عصبانی بوده اند یا ترسیده بودند؟

 

قدم دوم: تفکر قبل از انتخاب

هنگامی که کمی خودآگاهی ایجاد کردید، گام بعدی این است که به سراغ تفکر  بروید. اولین مرحله برای اینکار می‌تواند از طریق نوشتن، صحبت با افراد متخصص، یا بررسی تصمیمات با یک شریک فکری حرفه ای مثل کوچ انجام شود.

 

 

2. درک ضعیف از زمان، قدرت تصمیم گیری تان را مختل می کند.

یک آزمایش اقتصادی جالب نشان داد  که  اگر به مردم پیشنهاد دادن 100 دلار در امروز یا 150 دلار در سال نو را بدهند، اکثر مردم ، گزینه ی اول، یعنی امروز 100 دلار را انتخاب می کنند.

در علم اقتصاد، این امر به عنوان «تخفیف موقت» شناخته می‌شود که نشان میدهد افراد، دستاورد های آینده را کم ارزش تر از دستاورد های اکنون محاسبه می کنند.

در علوم شناختی نیز به این امر، "سوگیری زمان حال" می گویند . این سوگیری شناختی بسیار متداول است و میتوانید آن را در حوزه های مختلف زندگیتان ببینید.

بطور مثال:

مردم ترجیح می‌دهند در یک بحث و جدل، کاملا حق به جانب باشند تا اینکه به این فکر کنند  که این نوع بحث چه تاثیری را روی رابطه ی آن ها در زمان آینده مثل هفته ی بعد، ماه بعد یا سال بعد خواهد گذاشت!

افراد ترجیح می‌دهند، شب را تا دیر وقت خوش بگذرانند تا اینکه فکر کنند صبح فردا در محل کار چه احساساتی را تجربه خواهند کرد.

 

به همین دلیل است که مردم در پس انداز پول هایشان  چالش دارند،  کارهای مهم را به تعویق می اندازند و از انجام کارهای دشوار اجتناب می کنند.

 

نکته: زمان شما را از جهات دیگری نیز به اشتباه می اندازد.

به مثال پایین دقت کنید.

فرض کنید یک مهارت وجود دارد که اگر  به مدت یک سال هر روز ، روزی 30 دقیقه تمرین کنید، 1٪ بهتر می‌شوید. بنظرتان با گذشت یک سال و تمرین روزانه 30 دقیقه ای، در پایان سال  چقدر بهتر خواهید شد؟

در پاسخ به این سوال احتمالا به صورت غریزی خواهید گفت، 356 درصد و یا اگر تا حدودی با توابع مرکب آشنا باشید، میدانید که عدد آن بسیار بیشتر خواهد شد، شاید  جوابی مثل 1000٪ بهتر بگویید. اما پاسخ صحیح، بهبود 3778% یا تقریباً 38 برابر بهتر از ابتدای سال خواهد بود.

 

enlightenedذهن انسان در ترکیب کردن چیزها  و دیدن اثر مرکب رفتارهایش در طول زمان ضعیف است.

 

انسان ها درد و رنج انجام دادن کاری را در زمان حال به مدت 30 دقیقه، بیش از حد ارزیابی می کنند، بدون اینکه متوجه اثرات ترکیبی آن ها در کنار هم باشند که اگر هر روز آن کار 30 دقیقه ای را برای ماه ها انجام ندهند چه فرصت بزرگی را از دست می دهند.

 

 

گزینه های توزین:

تا حالا چند بار به خودتون گفته اید که از شنبه شروع میکنم؟

چه فعالیتی بوده که سال هاست میخواهید آن را انجام دهید اما هر بار میگویید دفعه ی بعد؟

چند بار شده است  که باشگاه ثبت نام کرده اید و به خودتان گفته اید، همین یک بار از کلاس ورزش غیبت می کنم ولی با گذشت ماه ها و سال ها خود را میبینید که هنوز به طور منظم به باشگاه نمی رود؟ (یا اصلا دیگر به باشگاه نمی روید).

 

علت این تعویق های طولانی مدت این است که انسان ها به صورت تصاعدی فکر نمی کنند، شهود انسان ها به صورت خطی فکر می کند. به همین دلیل شما متوجه این نمیشوید که تا چه اندازه ی زیادی، کارها را به طور مکرر رها کرده اید!

 

برای واضح تر شدن، تصور کنید که در مثال قبلی، به جای هر روز 30 دقیقه، یک روز در میان به مدت 30 دقیقه تمرین کنید و 1 درصد بهتر شوید، پس از گذشت یک سال میزان بهبود شما 611% خواهد بود.

3778% بهبود در مقابل 611% بهبود. این  تفاوت 6 برابری در نتایج بهبود، فقط برای 2 برابر تلاش است.

 

این  دو اعداد نشانگر تفاوت  نتیجه بین "متخصص شدن" یا "خوب شدن" در تصمیم گیری های روزانه ی زندگیست. پس اگر میخواهید در چیزی حرفه ای شوید، به جای زیاد و کم کردن نامنظم سرعت تلاش خود، یک ماراتن آرام و پیوسته 30 دقیقه در روز به طور منظم را دنبال کنید تا اثر مرکب آن شما را شگفت زده کند و فریب جمله ی حالا همین یه بار، که هزینه ای ندارد را نخورید.

 

انسان ها تمایل دارند که مزایای کوتاه مدت فوری را بیش از حد تخمین بزنند (مانند لذت  یک روز مرخصی،  لذت کنسل کردن تمرین ورزش امروز، یا حال خوب دیدن فیلم به جای تکلیف زبان). در حالی که در واقعیت، این امر را فراموش می کنند که چقدر این بیخیال شدن ها برای لذت های فوری را در طول هفته- ماه و سال دارند تکرار میکنند. آن ها از تاثیرات شدید آن روی زندگیشان در بلند مدت غافلند، تا زمانی که بحران ها از راه برسند.

 

3. ادراک شما به راحتی تحت تأثیر وضعیت قرار می گیرد.

واقعیت این است که انسان ها به طور اتومات تحت تأثیر چیزهایی هستند که از نظر دیگران ارزشمند و از نظر اجتماعی مطلوب باشد. چیزهایی که در جامعه ارزشمند تلقی میشود روی احساسات انسان اثر می گذارد. بطور مثال وقتی افراد در برابر میزان زیادی از ثروت / قدرت یا زیبایی قرار بگیرند احساس نا امنی میکنند و کمی منفعل تر میشوند.  تعصب سلبربتی یک نمونه ی مرسوم از این وضعیت است.

 

تعصب سلبریتی چیست؟

ما تمایل داریم بیش از حد به افرادی که  دارای موقعیت اجتماعی بالا هستند، اعتبار بدهیم. به این  مورد "اثر هاله ای" می گویند. مثلا اگر کسی از نظر ورزشی معروف و مشهور باشد، نظرات او را در مورد علم روانشناسی نیز قبول می کنیم. 

 

صنعت تبلیغات و بازار از این سوگیری شناختی (اثر هاله ای) برای کسب درآمد استفاده می کند. به همه افراد مشهوری فکر کنید که تبلیغات اتومبیل و مکمل های غذایی و محصولات زیبایی را انجام می دهند.

 یا به این فکر کنید که چگونه خودتان را متقاعد کرده‌اید که لباس‌های متفاوت، غذاهای متفاوت یا موسیقی متفاوتی را دوست داشته باشید،چون کسی که واقعاً او را تحسین می‌کنید، آنها را دوست دارد.

 همه ما به طور اتومات این کارها را انجام می دهیم. غیرممکن است که اینگونه نباشد. بهترین کاری که  برای مدیریت این شرایط می‌توانید انجام دهید این است که از این که چگونه تحت تأثیر برداشت‌هایتان از وضعیت قرار می‌گیرید، آگاه شوید و استدلال های خود را بر این اساس اصلاح کنید.

 

enlightenedوبینار توانمند سازی در تصمیم گیری تایم کوچ

 

 به واکنش‌های خود در کنار افرادی که از نظرتان بسیار موفق و قابل تحسین هستند، توجه کنید. توجه کنید که چقدر با آن ها موافق می شوید (بدون اینکه نظرشان را به طور عمیق بررسی کنید).

برای آزمایش اثر هاله ای، میتوانید سوال زیر را از خود بپرسید:

"اگر یک شخص  که نمی شناسمش این جمله را بگوید،باز هم، همین واکنش مشابه را نشان خواهم داد؟"

 اگر با خودتان صادق باشید، متوجه خواهید شد که اغلب اوقات پاسختان «نه» است.

 

توجه به سوگیری اثر هاله ای، بسیار مهم است، چون باعث میشود که چیزهای مربوط به افراد معروف را بیش از حد ارزش گذاری کنید و چیزهایی را که به آنها مربوط نمی شود را دست کم بگیرید و از این طریق به طور ناخواسته، گزینه های اشتباهی را انتخاب کنید و به زندگیتان آسیب بزنید.

 

 

سخن پایانی:

به دو سوال زیر جواب دهید تا با سبک تصمیم گیری خود بیشتر آشنا شوید.

  •  در بین دلایل بالا،کدامیک، نقش بیشتری در تصمیم گیری غلط برای شما داشته  است؟
  •  در کدامیک از موقعیت های زندگی، تکرار شدن این اشتباه بیشتر است؟

مراقب باشید که در پاسخ به این سوالات دچار خودسرزنشگری نشوید، شما انسان هستید.  با توجه به عملکردهای خودکار ذهنی، اشتباه جزئی جدا نشدنی از جریان زندگیست و قرار نیست کامل و برای همیشه حذف شود، بلکه قرار است بهتر شود. پس در طول مسیر رشد با خود شفقت ورزانه رفتار کنید.

 

برای خواندن قسمت دوم  مقاله، روی این متن کلیک کنید.

 

 

 

برگرفته از مقاله مارک منسون.


نظرات (0)

در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید